زمان جاری : شنبه 15 اردیبهشت 1403 - 5:05 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم






ارسال پاسخ
تعداد بازدید 31
نویسنده پیام
Rahgozar آفلاین


ارسال‌ها : 75
عضویت: 1 /1 /1392
شناسه یاهو: r_8041
تشکرها : 8
تشکر شده : 9
اعترافهاي عاشقانه

 











 

 خــدايا ؟

کــمــي بــيـا جــلــوتــــر . .

مــي خــواهـــم در گوشــت چــيــزي
بــگــويم . . . !

ايـن يـک اعــتـراف اســت . . .

مــن ..

بــي او ..

دوام نــمي آورم




روی تخته سنگی
نوشته شده بود:

اگر جوانی عاشق شد چه کند؟...

من هم زیر آن نوشتم:

باید

صبر کند...

برای بار دوم که از آنجا گذر کردم

زیر نوشته ی من کسی نوشته بود:

اگر صبر نداشته باشد

چه کند؟...

من هم با بی حوصلگی نوشتم:

.....بمیرد بهتراست

برای بار سوم که از آنجا عبور می
کردم.

انتظار داشتم زیر نوشته من نوشته ای
باشد.

اما.............

زیر تخته

سنگ جوانی را مرده یافتم.....!




افسانه ها را رها
کن

دوری و دوستی کدام است؟

اگر نباشی دیگری جایت را میگیرد!!!

به همین سادگی...




شـده ام مـعـادلہ ے
چنـد مَـجهـولے

ایـن روزهـا

هـیـچ ڪس …

از هـیـچ راهے

مـرا نـمـیـفهمـَد …




 لحظـــهـــ
هــایَم مـــال تــو

بـه قیمتـــِ صـِـفر " تومــَن"

هَمین کــِ "تـــو" کِنـــار "مــَـن"
باشی

ثروتمــندترین انسانـَم ...




آب نریختـــــم که
برگردی

آب ریختـــــم تـــا پاک شود

هر چه رد پای توست ، از زنـــدگیـــ
ام…!




اعتـــــراف مـــی
کُــنــم. . ..

بــــرای"داشـــ ــتــنِ"تـــو
هــــیــچ کـــاری نکـــردم. . .

امــــا برای "فرامــوش" کــردنـــت

هــرکـــآری مــی کُنـــم. ..




مي گويند از تـو
ننويسم !

در خون من گردهمايي لبخند هاي تو بر
پاست..

اين را چه كسي مي تواند بفهمد ؟!




سیگار فروش ِ گوشه
ی خیابان هم فهمید

و تو هنوز نمیدانی

من دود میشوم

این سیگارها بهانه است ....




هرگز فالگیر نبودم
،

تنها ..

می خواستم ،

دستت را بگیرم




من عاشق زمستانم

عاشق اینکه ببینمت در زمستان آرام راه
می روی

که سُر نخوری !

که گونه هایت از سرما سرخ شده است

سر خود را تا حد ممکن در یقه ات فرو
کرده ای

دست هایت در جیبت به هم مچاله شده

معصومانه به زمین خیره ای

چه قدر دوست داشتنی شده ای ..

حرفم را پس میگیرم

من عاشق زمستان نیستم ،

عاشق تــوام …




بـاز در کـلبـه
تـنـهـایـی خـویـش

عـکـس روی تـو مـرا ابـری کـرد

عـکـس تـو خـنـده بـه لـب داشـت

ولـی،

اشـک چـشـمـان مـرا جـاری

کـرد ..



یکشنبه 18 فروردین 1392 - 09:45
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :


تماس با ما | اعترافهاي عاشقانه | بازگشت به بالا | پیوند سایتی RSS